در شمارۀ قبل دیدیم که مشغلههای ذهنی و گرفتاریهای روزمره، ما را در وضعیتی از «بیتوجهی» فرومیبرد که یکی از نتایج آن، عدم بهرهمندی تمام و کمال از مواهب زندگی است. ما در جریان پرشتاب این رود خروشان شناوریم، بیآنکه از زیباییهای مسیر خود لذت ببریم و زندگی را به شکلی غنی و رضایتبخش تجربه کنیم. اما این فقط بخشی از آسیبهای بیتوجهی روزمره است.
یکی از نتایج دردناک بیتوجهی این است که بهجای حضور در لحظۀ حال، به بودن در گذشته یا آینده عادت میکنیم. ما بیشتر اوقات یا در افکار مربوط به گذشته (حسرتها، ایکاشها، مقایسهها، سرزنشها ...) غرق میشویم که نتیجهاش غمگینی و افسردگی و شرم است، یا به دام افکار مربوط به آینده (پیشبینیها، فاجعهسازیها، تردیدها، ترسها ...) میافتیم که جز اضطراب و تشویش نتیجۀ دیگری ندارد. در این میان، گاهی فراموش میکنیم که بیشتر مواقع کندوکاو گذشته یا غرق شدن در آینده سودی به حال ما ندارد و گرهی از مشکلاتمان نمیگشاید.
عدم تماس با نیازهای واقعیمان، یکی دیگر از نتایج ناآگاهی و بیتوجهی نسبت به لحظۀ حال است. وقتی نمیتوانیم از جریان تجربۀ اینجا-و-اکنونی خود آگاه باشیم، قادر نخواهیم بود نیازهای جسمی و روانی خود را بهشکلی روشن و شفاف بشناسیم. همۀ ما مواقعی را به یاد میآوریم که ساعتها درد، گرسنگی، خستگی یا فشار جسمی خاصی را تحمل کردهایم، اما فقط زمانی از آن آگاه شدهایم که به شدیدترین حد خود رسیده است. همین ناآگاهی در خصوص دردهای هیجانی (غم، اضطراب، خشم و ...) هم وجود دارد. زمانی که نسبت به نیازهای بدن و روان خود بیتوجه هستیم، از دو جهت آسیب میبینیم: اول آنکه دردهای جسمی و هیجانی به شکلی مزمن درمیآیند و ماهیتی پیچیدهتر از روز اول خود پیدا میکنند؛ کمردردی که ناشی از بد نشستن است و از آن آگاه نیستیم تبدیل به سائیدگی دیسک کمر میشود یا خشمی که آن را انکار میکنیم به زخم معده میانجامد. دوم، مشکلات جسمی یا روانی میتواند بیآنکه بدانیم بر عملکرد ما در سایر حوزهها تأثیر بگذارد؛ دنداندرد خفیفی که از آن غافل هستیم میتواند ما را در مواجهه با همکاران یا اربابرجوعها عصبی و زودرنج کند؛ غمی که صبحمان را با آن شروع کردهایم میتواند توجه ما را از کلاس درس بدزدد و مانع از یادگیری مطالبی شود که برایمان اهمیت دارد.
علاوه بر این، ناآگاهی از لحظۀ حال میتواند ما را به دام الگوهای عادتی مخرب بیندازد. عادتهایی مانند پرخوری هیجانی، مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، وبگردی یا خرید افراطی، روابط جنسی بیبندوبار، کار کردن بیش از حد، ناخن جویدن و کندن مو یا پوست (که معمولاً در آغاز عامدانه انجام میشوند و به زودی از اختیار ما خارج میگردند)، نمونههایی از الگوهای رفتاری ناسالمی است که در فضایی از بیتوجهی و ناآگاهی شکل میگیرند و تداوم مییابند. اگر شما هم عادتهای کوچک و بزرگی دارید که احساس میکنید «نمیتوانید کنترلش کنید» یا «دست خودتان نیست»، به جمع بیتوجهان خوشآمدید!
در نهایت، یکی دیگر از آسیبهایی که از بیتوجهی روزمره متحمل میشویم، افت کیفیت رابطه با افرادی است که برایمان مهماند. آیا شما هم هنگام صحبت کردن یا شنیدن حرفهای عزیزانتان، همزمان کار دیگری (مانند غذا خوردن، چک کردن گوشی، تماشای تلویزیون و ...) انجام میدهید؟ آیا برای شما هم پیش آمده که در مقابل دوستتان نشسته و در پاسخ به صحبتهایش سر تکان دهید، اما به خود آمده باشید و متوجه شده باشید که بخشی از حرفهایش را نشنیدهاید؟ قطع شدن ارتباط ما با لحظۀ حال در چنین لحظاتی میتواند بسیار مخرب باشد. ما فرصتهایی عالی برای درک و فهم انسانی دیگر، همراه شدن با دنیای ذهنی او، تقویت همدلی و شفقت درونی نسبت به او و عمیقتر کردن ارتباطمان با او را از دست میدهیم، فقط به این خاطر که قادر نیستیم به اندازۀ کافی در کنارش «حضور» داشته باشیم.
بیتوجهی روزمره مانند قرار دادن زندگی در وضعیت «خلبان خودکار» است: اختیار رفتارمان را به دست وضعیتی خودکار و سرسری میسپاریم، به این خیال که کارهای بیشتری را در زمان کمتری انجام دهیم و زودتر به آن «زندگی خوبی» که تصور وهمآلودش را در سر داریم برسیم. این بیتوجهی آنقدر در زندگی پرشتاب امروزی عادی و مرسوم است که تبدیل به یک فرهنگ شده و حتی فضیلت محسوب میشود. با این حال، خواه از آن آگاه باشیم و خواه نه، آسیبهای آن را در جایجای زندگیمان میبینیم. وقت آن رسیده که از خودمان بپرسیم: «آیا میخواهم به این شکل از زندگی بهدورازآگاهی ادامه دهم؟ آیا آمادۀ امتحان کردن مسیری تازه هستم؟» اگر پاسختان به پرسش اول منفی و به پرسش دوم مثبت است، شما را به دنبال کردن این مطلب در شمارۀ بعد دعوت میکنم.
نویسنده : پیوند جلالی، دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی
جهت تعیین وقت میتوانید با ما تماس بگیرید:
021-22632356
021-22632357
آدرس:
تهران-خیابان شریعتی - پایین تر از صدر
خیابان خاقانی- جنب بیمارستان جواهری
پلاک 50 واحد 1