دلبستگی چیست و چگونه کودکی با دلبستگی ایمن پرورش دهیم؟
دی 12, 1398
ایجاد انگیزه در نوجوانان برای درس خواندن
دی 12, 1398

اگر والدین به خاطر فرزندشان با هم بمانند، چه اتفاقی می‌افتد؟

اگر والدین به خاطر فرزندشان با هم بمانند، چه اتفاقی می‌افتد؟


حتی قوی‌ترین ازدواج‌ها هم ممکن است یک روز از هم بپاشند. طبق آمار، از هر چهار زوج، به احتمال زیاد یک زوج طلاق می‌گیرند. اما اگر این زوج، فرزند داشته باشند مسائل پیچیده‌تر میشوند. در این شرایط والدین باید تصمیم بگیرند که آیا ادامه ازدواج به خاطر فرزندان بهترین گزینه است یا جدا زندگی کردن. پیامدهای قربانی کردن خوشبختی‌تان به خاطر فرزندان را در ادامه بخوانید. بعضی از آن‌ها واقعاً نگران کننده‌اند.
1. کودکان یاد می‌گیرند که به "به اندازه کافی خوب" راضی شوند. کودکان نمونه‌ای از والدین را می‌بینند که نمی‌توانند خودشان را از وضعیت استرس‌زا دور کنند و در الگوهای رفتاری قدیمی گیر کرده‌اند. بنابراین این کودکان می‌آموزند که زندگی سالم بسیار دشوار است و بهتر است برای امنیت بیشتر، به کم قانع شوند. به نظر می‌رسد جنگیدن برای چیزهایی که او را خوشحال می‌کند، کاری بی‌فایده و خطرناک است که فقط می‌تواند ناامید کننده باشد. والدین باید به فرزند خود یاد دهند که ما فقط یک بار زندگی می‌کنیم و او باید با وجود همه سختی‌ها از زندگی خود نهایت استفاده را ببرد. زندگی آسان نیست، اما به این معنی نیست که ما باید قانع باشیم.
2. کودکان نگران آینده می‌شوند. حتی اگر والدین در یک فضای خصوصی با هم مشاجره کنند اما به هر حال بچه‌ها متوجه می‌شوند که چیزهایی تغییر کرده و نگران آینده می‌شوند. آن‌ها ممکن است نگران این باشند که باید برای ماندن با یکی از والدین تصمیم بگیرند. بنابراین، از انجام هر کاری که ممکن است باعث از هم پاشیده شدن خانواده شود، دست می‌کشند. تعامل، کلید ثبات عاطفی کودک است. والدین باید برای کودک توضیح بدهند که چه اتفاقی افتاده و ثابت کنند که آن‌ها هر کاری را انجام می‌دهند تا فرزندشان را خوشحال نگه دارند.
3. ممکن است کودکان از محافظت بیش از اندازه و کنترل شدن رنج ببرند. وقتی که ازدواج بر فرزندان متمرکز باشد، والدین به راحتی زندگی خود را فراموش می‌‌کنند. آن‌ها ممکن است شروع به کنترل زندگی فرزندانشان بکنند و یا بیش از حد از آن‌ها محافظت کنند چون خوشبختی خودشان را از دست داده‌اند و ناخودآگاه می خواهند در عوض چیزی به دست بیاورند.
4. کودکان، احساس امنیت ندارند. کودکان می توانند نارضایتی و عدم اطمینان والدینشان را حس کنند. بنابراین ممکن است احساس کنند که روی یک بمب ساعتی نشسته‌اند که هر لحظه ممکن است منفجر شود. آن‌ها مطمئن نیستند که والدینشان از آن‌ها محافظت می‌کنند و همیشه در کنارشان هستند. وظیفه اصلی والدین این است که در مقابل مشکلاتی که کودکان برای حل آن‌ها خیلی کوچکند، از فرزندشان محافظت کنند و به آن‌ها اطمینان بدهند که با هم با تغییرات زندگی روبرو می‌شوند.

5. کودکان دچار استرس و بیماری می‌شوند. کودکانی که در یک محیط خصمانه زندگی می‌کنند حتی اگر درگیری والدین خیلی واضح نباشد به احتمال زیاد دچار مشکلات سلامتی و مشکلاتی در رشد اجتماعی می‌شوند. استرس منجر به نبود تعادل هورمون‌ها، افزایش ضربان قلب، اختلالات خواب و برخی از مشکلات روانشناختی مثل افسردگی می‌شود. حتی اگر والدین، فرزندان را درگیر تنش‌ها نکنند، بچه‌ها این تنش‌ها را احساس می‌کنند و پیامدهایش را می‌بینند.
6. کودکان الگوی خوبی برای رابطه نمی‌بینند. بسیاری از خانواده‌ها نگرش خودشان را نسبت به روابط از نسلی به نسل دیگر منتقل می کنند. اگر از اوایل کودکی به فرزندان گفته شود که "خانواده در هر شرایطی باید حفظ شود" هنگامی که بزرگ می‌شوند، ایجاد روابط قوی و سالم برای آن‌ها دشوار خواهد بود. آن‌ها احساس می‌کنند نظر و احساساتشان مهم نیست و باید برای رسیدن به هدف بالاتر فداکاری کنند. بنابراین از استانداردهای تحمیل شده پیروی می‌کنند و برای خوشبختی‌ خود ارزش قائل نیستند.
7. ممکن است کودکان احساس گناه داشته باشند. وقتی والدین تصمیم می‌گیرند در کنار هم بمانند ممکن است فرزندان فکر کنند که تقصیر آن‌هاست که والدین ناراضی هستند و دلیل مشکلات خانوادگی، آن‌ها هستند. این می‌تواند منجر به عزت نفس پایین، مشکلات خواب و حتی مسائل مربوط به خودآزاری در کودکان شود. والدین باید توضیح دهند که احساسات آن‌ها نسبت به یکدیگر، بر عشقشان نسبت به کودک تأثیری ندارد و مسائل شخصی آن‌ها هم هیچ ارتباطی با فرزندشان ندارد.
8. کودکان یاد نمی‌گیرند چگونه تعارض‌ها را حل کنند. کودکان از رفتار والدین خود تقلید می‌کنند. در این خانواده‌ها، کودکان یاد می‌گیرند سکوت یا فقط ابراز احساسات و نه حل تعارض، الگوی قابل قبولی از رفتار است و بنابراین ممکن است دچار مشکلات ارتباطی شوند. والدین باید به فرزندان خود یاد دهند که همه روابط فراز و نشیب دارند اما توافق و اطمینان از اینکه هر دو طرف رابطه از تصمیم راضی هستند ضروری است.
9. کودکان این احساس را ندارند که می‌توانند زندگیشان را کنترل کنند. والدین معمولاً از فرزندان خود سؤال نمی‌کنند که چه چیزی برایشان خوب است یا به آن‌ها اجازه می‌دهند خودشان تصمیم بگیرند. بنابراین کودک ممکن است احساس نارضایتی پنهان و تنش داشته باشد اما نداند که برای بهتر کردن شرایط باید چه کاری انجام دهد. این می‌تواند عزت نفس و توانایی تصمیم گرفتن او را در بزرگسالی تحت تأثیر قرار دهد. البته نیازی نیست که فرزندان درمورد همه مسائل شخصی شما آگاه باشند اما لازم است که احساس کنند درمورد مسائل خانوادگی، نظر آن‌ها هم اهمیت دارد.
10. کودکان از روش‌های فرزندپروری نامناسب رنج می‌برند. فرزندپروری به اندازه کافی سخت است اما وقتی والدین دائماً در حال تلاش برای نجات ازدواج یا زندگی با همسر خود هستند، توجه به فرزندان تقریباً غیر ممکن می‌شود. در این شرایط اگر همسران با هم زندگی نکنند و برای خودشان وقت داشته باشند بهتر می‌توانند برای فرزندشان، والدگری کنند.


نویسنده: خانم مینا معین اسلام، روانشناس کودک و بازی درمانگر



جهت تعیین وقت می‌توانید با ما تماس بگیرید:
021-22632356
021-22632357

آدرس:
تهران-خیابان شریعتی - پایین تر از صدر
خیابان خاقانی- جنب بیمارستان جواهری پلاک 50 واحد 1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *