برگزاری کارگاه کاهش استرس مبتنی بر توجه آگاهی
اردیبهشت 12, 1398
برگزاری کارگاه روانشناسی رابطه توسط دکتر مریم فلاحت پیشه_ ظرفیت محدود
اردیبهشت 12, 1398

آشنایی با توجه آگاهی؛ قسمت اول: بی توجهی روزمره

قسمت اول : بی توجهی روزمره


در سال 2007 جامعه‌شناسان امریکایی آزمایشی ساده انجام دادند. آنها از جاشوآ بِل، نوازندۀ مشهور ویولن، خواستند به صورت ناشناس در یکی از ایستگاه‌های مترو شهر واشنگتن بایستد و قطعاتی را بنوازد. او برای 43 دقیقه یکی از ظریف‌ترین قطعات کلاسیک را با ویولنی قدیمی که 3.5 میلیون دلار ارزش داشت برای مردم نواخت. این قطعه مربوط به کنسرتی بود که دو روز پیش بلیط‌هایش به قیمت متوسط 100 دلار به طور کامل به فروش رفته بود.
در این 43 دقیقه بیش از هزار نفر از کنار او عبور کردند. حدس می‌زنید چند نفر توقف کردند تا کار او را بشنوند؟ پیش از ارائۀ پاسخ، بیایید نگاهی به زندگی روزمرۀ خودمان بیندازیم. آخرین باری که یک قطعه موسیقی را با توجه کامل شنیدید کی بود؟ آخرین باری که یک وعده غذا را در آرامش، بدون حواسپرتی و با آگاهی کامل خوردید چطور؟ یا آخرین باری که غرق تماشای قرص ماه یا شکوفه‌های بهاری شدید؟ یا هنگام صحبت با همسرتان با تمام وجود به صحبت‌هایش گوش کردید؟ اگر شما هم مانند بیشتر مردم باشید، احتمالاً خواهید گفت بیشتر اوقات آنطور که باید در لحظۀ حال «حضور» ندارید. در روان‌شناسی به این گرایش ذهنی، «بی‌توجهی روزمره» می‌گویند. ما عادت کرده‌ایم به جای بودن در اینجا و اکنون و لذت بردن از زیبایی‌های زندگی، در خیالات و نگرانی‌های ذهنی خود غرق شویم، همزمان چند کار را سرسری انجام دهیم و بی‌صبرانه منتظر کارهای بعدی خود باشیم.
در آزمایش بالا، از بیش از هزار رهگذر مترو فقط 7 نفر توقف کردند تا هنرنمایی نوازندۀ مطرح ویولون را ببینند. جالب آنکه بیشترشان کودک بودند! ظاهراً بزرگسالان بیش از آن دلمشغولی داشتند که وقتشان را به شنیدن موسیقی زنده اختصاص دهند. ما کاملاً می‌توانیم با آنها همدلی کنیم. به نظر می‌رسد کارهای «مهم» دنیای بزرگسالی اجازه نمی‌دهد از زندگی در لحظۀ حال ببریم؛ ما همواره منتظر «وقت مناسب» برای لذت بردن هستیم، گویی زندگی واقعی در جایی دیگر و وقتی دیگر انتظارمان را می‌کشد. پس لازم است از تجربه‌های امروزمان «بپریم» تا زودتر به زندگی مطلوب فردا برسیم. اما اگر زندگی مجموعۀ همین لحظاتی باشد که از آنها عبور می‌کنیم، چه؟
البته ذهن ما با منطقی به‌ظاهر تزلزل‌ناپذیر در برابر این سؤال می‌ایستد. «با اینهمه گرفتاری چطور میشه از زندگی لذت برد؟ معلومه که باید اوضاع روبراه بشه تا بتونم زندگی کنم! این حرفا مال کسیه که غم نون نداره!» البته قصد نداریم به جنگ ذهن برویم و چیزی را اثبات یا رد کنیم. اما بد نیست نگاهی کنجکاوانه به تجربۀ واقعی خود بیندازیم. آیا می‌توانیم ردپای بی‌توجهی را در زندگی روزمرۀ خود بیابیم؟ آیا می‌توانیم با صداقتی آمیخته به شجاعت اذعان کنیم که «بعضی وقتا به جای بودن تو لحظۀ حال، "جای دیگه‌ای" هستم و خیلی از تجربیات زندگی‌مو از دست می‌دم»؟ ضمناً، آیا می‌توانیم تفاوت بین لحظات بی‌توجهی و لحظات حضور ناب را عمیقاً درک کنیم؟
در شماره‌های بعد بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت که بی‌توجهی روزمره چه هزینه‌هایی به دنبال دارد و چرا و چگونه باید با آن مقابله کرد.
نویسنده : پیوند جلالی، دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی





جهت تعیین وقت می‌توانید با ما تماس بگیرید:
021-22632356
021-22632357

آدرس:
تهران-خیابان شریعتی - پایین تر از صدر
خیابان خاقانی- جنب بیمارستان جواهری پلاک 50 واحد 1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *